یا ابن زهراء

السلام علیک یا اباصالح المهدی(روحی بفداک)
|خانه
مناظزه امام صادق(ع) با ابو حنیفه
ارسال شده در 7 آذر 1397 توسط زهرا عبدالهي تبار در بدون موضوع

 

روزى ابو حنيفه - يكى از پيشوايان و رهبران اهل سنّت - به همراه عدّه اى از دوستانش به مجلس امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد و اظهار داشت :

 

يابن رسول اللّه ! فرزندت ، موسى كاظم عليه السلام را ديدم كه مشغول نماز بود و مردم از جلوى او رفت و آمد مى كردند؛ و او آن ها را نهى نمى كرد، با اين كه رفت و 

آمدها مانع معنويّت مى باشد؟!

 

امام صادق عليه السلام فرزند خود موسى كاظم عليه السلام را احضار نمود و فرمود: ابو حنيفه چنين مى گويد كه در حال نماز بودى و مردم از جلوى تو رفت و آمد مى كرده اند و مانع آن ها نمى شدى ؟

 

پاسخ داد: بلى ، صحيح است ، چون آن كسى كه در مقابلش ايستاده بودم و نماز مى خواندم ، او را از هر كسى نزديك تر به خود مى دانستم ، بنابر اين افراد را مانع و مزاحم عبادت و ستايش خود در مقابل پروردگار متعال نمى دانستم .

 

سپس امام جعفر صادق عليه السلام فرزند خود را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد، كه نگه دارنده علوم و اسرار الهى و امامت هستى .

 

بعد از آن خطاب به ابو حنيفه كرد و فرمود: حكم قتل ، شديدتر و مهمّتر است ، يا حكم زنا؟

 

ابو حنيفه گفت : قتل شديدتر است .

 

امام عليه السلام فرمود: اگر چنين است ، پس چرا خداوند شهادت بر اثبات قتل را دو نفر لازم دانسته ؛ ولى شهادت بر اثبات زنا را چهار نفر قرار داده است ؟!

 

سپس حضرت به دنباله اين پرسش فرمود: بنابر اين بايد توجّه داشت كه نمى توان احكام دين را با قياس استنباط كرد.

 

و سپس افزود: اى ابوحنيفه ! ترك نماز مهمّتر است ، يا ترك روزه ؟

 

ابو حنيفه گفت : ترك نماز مهمّتر است .

 

حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا زنان نمازهاى دوران حيض و نفاس را نبايد قضا كنند؛ ولى روزه ها را بايد قضا نمايند، پس احكام دين قابل قياس نيست .

 

بعد از آن ، فرمود: آيا نسبت به حقوق و معاملات ، زن ضعيف تر است ، يا مرد؟

 

ابوحنيفه در پاسخ گفت : زنان ضعيف و ناتوان هستند.

 

حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا خداوند متعال سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است ، با اين كه قياس برخلاف آن مى باشد؟!

 

سپس حضرت افزود: اگر به احكام دين آشنا هستى ، آيا غائط و مدفوع انسان كثيف تر است ، يا منى ؟

 

ابو حنيفه گفت : غائط كثيف تر از منى مى باشد.

 

حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا غائط با قدرى آب يا سنگ و كلوخ پاك مى گردد؛ ولى منى بدون آب و غسل ، تطهير نمى شود، آيا اين حكم با قياس سازش دارد؟!

 

پس از آن ابوحنيفه تقاضا كرد: ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، حديثى براى ما بيان فرما، كه مورد استفاده قرار دهيم ؟

 

امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم از پدرانش ، و ايشان از حضرت اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام روايت كرده اند، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال ميثاق و طينت اهل بيت رسول اللّه صلوات اللّه عليهم را از اعلى علّيين آفريده است .

 

و طينت و سرشت شيعيان و دوستان ما را از خمير مايه و طينت ما خلق نمود و چنانچه تمام خلايق جمع شوند، كه تغييرى در آن به وجود آورند هرگز نخواهند توانست .

 

بعد از آن كه امام صادق عليه السلام چنين سخنى را بيان فرمود ابو حنيفه گريان شد؛ و با دوستانش كه همراه وى بودند برخاستند و از مجلس خارج گشتند.

 

 

 

 

نظر دهید »
اوضاع سیاسی واقتصادی
ارسال شده در 7 آذر 1397 توسط زهرا عبدالهي تبار در بدون موضوع

از زمان هشام بن عبدالملی، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال ۱۲۹ وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال ۱۳۲ به پیروزی رسید. بنی امیه در این مدت، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند. عباسیان نیز، چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می‌کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود.

 

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

امروز اندیشه تشیع در پله ششم؛ تاریخ را به ماتم می‌خواند و اشک‌های تمام عاشقان خاندان علی (ع) از فراق صادق آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خداپرستی از ابر‌های غمگین آسمان بقیع می‌بارد.

 

به گزارش ایرنا، امروز غریب آباد دل سیه پوش عزای صادق آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است. امروز بر گلوی آسمان بغضی سخت بر جای مانده، امروز ابر‌ها صیحه می‌زنند، زمین بر خود می‌لرزد و ضجه‌هایی غریب بنیان مدینه را از هم می‌پاشد.

مدینه در تب غم می‌سوزد، آه سردی بر چهره شهر نقش بسته است، مردی از خانه‌ای ساده چشم از جهان فرو می‌بندد. گویی امواج خروشان علم در ساحل ابدیت آرمیده است، گویی عشق با تمام وسعتش در دل خاک جای گرفته است. همه جا سخن از اوست، نامش به صداقت آسمان می‌ماند، مدینه روز‌های با او بودن را خوب به یاد دارد، لطافت روحش مدینه را بهشتی می‌کرد و سوز مناجاتش به خاک بها می‌داد. کرسی درسش اندیشه‌ها را بارور، عقل‌ها را متحیر و دل‌ها را مبهوت می‌کرد.

او از سلاله لو کشف الغطا است. می‌دانی از چه کسی می‌گویم و در ماتم که می‌سوزم، هم او که نامش بر سر در ابواب جنت نوشته شده است. مردی که به نور او بهشت را آفریدند آسمان برای او می‌بارد و زمین برای او می‌بالد و گل‌ها برای او می‌خندند.

نامش جعفر است و لقبش صادق، که به صدقش ملائک گواه بودند. او کوثری بود که هر که از زلال حکمتش نرسید حکیم شد و هر که بر کرانه عرفاتش قدم نهاد، مجنون شد، خطیبان، به بیان او خطبه خوان شدند؛ هم او که به فردا‌ها روشنی داد و انسان‌ها را از جهل رهانید، امروز در سکوت شب، بر صادق آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم می‌گریم و بر غربت او اشک می‌ریزم. امروز تا سپیده دمان، هق هق گریه ام و فریادم را با پیک اشک و عشق به بقیع خواهم رساند.

امام جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) که کنیه ایشان ابو عبداللّه است، امام ششم از ائمه اثنی عشر و معصوم هشتم در نظر شیعه امامیه است.

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال ۸۰ هجری معروف به سال قحطی در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینی، ولادت آن حضرت در سال ۸۳ هجری اتفاق افتاده است. لیکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره می‌گوید: چنان که ذراع برای ما نقل کرده، روایت نخست، سال ۸۰ هجری، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزی از ماه شوال و بنا به نوشته مولف جنات الخلود در ۲۵ شوال و به روایتی نیمه ماه رجب سال ۱۴۸ هجری روی داده است. با این حساب می‏توان عمر آن حضرت را ۶۸ یا ۶۵ سال گفت.

مدفن ایشان در بقیع در کنار پدر و جد بزرگوار و عم بزرگش امام حسن (ع) است. مادر آن حضرت ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود. روایات و نصوصی که دلالت بر امامت آن حضرت دارد بسیار است.

لقب آن حضرت صادق بود، زیرا هرگز جز سخن درست نفرمود. رسول الله (ص) درباره او خبر داد که «کلمه حق و پیک صدق است». منصور عباسی همیشه او را با این لقب می‏نامید. او را فاضل و طاهر و صابر نیز می‏خواندند، ولی اشهر القاب او که تاریخ ثبت کرده است همان صادق است.

امام صادق (ع) حدود ۱۲ سال در کنار جدش امام زین العابدین (ع) و ۱۹ سال بعد از رحلت آن حضرت با پدرش امام محمد باقر (ع) به سر برد و بعد از پدر بزرگوارش مدت ۳۴ سال امامت مسلمانان را عهده‏دار بود. آن حضرت ده فرزند داشت به ترتیب ذیل: ۱) اسماعیل، ۲) عبدالله، ۳) ام فروه که مادر ایشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین علیهماالسلام بود، ۴) امام موسی کاظم (ع)، ۵) اسحاق، ۶) محمد، ۷) عباس، ۸) علی، ۹) اسماء، ۱۰) فاطمه، که از مادران مختلف بودند.

اسماعیل بزرگترین اولاد حضرت صادق (ع) بود و حضرت او را بسیار دوست می‏داشت تا آنجا که بعضی گمان می‏بردند او پس از پدرش امام شیعیان خواهد بود، اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت و مردم جنازه او را از عریض (موضعی در مدینه) تا بقیع حمل کردند. پس از وفات حضرت صادق (ع) جمعی همچنان اسماعیل را امام دانستند و فرقه اسماعیلیه از همین جا منشعب شد.

عصر امام صادق (علیه السلام) یکی از طوفانی‌ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاش‌ها و انقلاب‌های پیاپی گروه‌های مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام) رخ می‌داد، که انقلاب ابو سلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و ایران از مهم‌ترین آن‌ها بوده است و از دیگر سو عصر برخورد مکتب‌ها و اید‌ئولوژی‌ها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشور‌های فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.

عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام (علیه السلام)، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون می‌شد.

زمان امام صادق (علیه السلام)، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند.

از زمان هشام بن عبدالملی، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال ۱۲۹ وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال ۱۳۲ به پیروزی رسید. بنی امیه در این مدت، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند.

عباسیان نیز، چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می‌کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق (علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد.

پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بدبینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می‌گرفت جلوگیری می‌کرد.

اینجا بود که امام (علیه السلام) دشواری فراوان در پیش و مسئولیت عظیم بر دوش داشت. امام صادق (علیه السلام) در ظلمت بحران‌ها و آشوب‌ها دنیای شیعه را به فروغ تعالیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات و گزند فریبکاران حفظ نمود.

او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفری شهرت یافت. آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهره‌مند برده و از ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند از هیچ یک از دیگر ائمه نقل نکرده‌اند.

لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه‌های حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند.

وضع به حدی ناگوار وشد که همگی یاران امام (علیه السلام) را در معرض خطر مرگ قرار می‌داد، چنانچه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند.

امام صادق (علیه السلام) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر و انقلابی بنیادی در میدان فکر و عمل بوده، کاری که امام حسین (علیه السلام) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را در لباس تدریس و تاسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.

در دوره امامت امام صادق (علیه السلام) مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در بیشتر شهر‌های قلمرو اسلام بویژه در مدینه، مکه، کوفه، بصره و … مجالس درس و مناظره‌های علمی دایر و از رونق خاصی برخوردار گردید. در این زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق (علیه السلام) توانست نهضت علمی فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را ادامه داده و علوم و معارف اهل بیت را بیان کرده در همه جا منتشر کند.

سفر‌های اجباری و اختیاری امام به عراق و به شهر‌های حیره، هاشمیه و کوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهی وکلامی نقش بسزایی در معرفی علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت. در این شهر‌ها گروه‌های مختلف برای فراگیری دانش نزد آن حضرت می‌آمدند و از دریای دانش او بهره مند می‌بردند. برخورد وی با گروه‌های مختلف مردم سبب شد که آوازه شهرتش در دانش و بینش دینی، علم و تقوی، سخاوت و جود وکرم و … در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم از هر سو برای استفاده از دانش بیکران وی رو سوی کنند. در این دوره علوم و فلسفه ایرانی، هندی و یونانی به حوزه اسلامی راه یافت و بازار ترجمه علوم گوناگون از زبان‌های مختلف به زبان عربی گرم و پررونق گردید. همچنین مکتب‌های کلامی و فرقه مذهبی و فقهی در این عصر پایه گذاری شد.

امام صادق (علیه السلام) با تمام جریان‌های فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضوع اسلام و تشیع را در برابر آن‌ها روشن ساخته و برتری بینش اسلام تشیعی را ثابت کرده است.

مناظرات امام صادق (علیه السلام) با اربابان دانش‌های گوناگون، چون پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و… بویژه مناظرات وی با ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه و سنی ثبت است.

شاگردان امام باقر (علیه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق (علیه السلام) حلقه زدند.

امام (علیه السلام) نیز با جذب شاگردان جدید به تأسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرات ورزید، به گونه‌ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد.

درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود که فرصتی طلایی برای امام صادق (علیه السلام) و یارانش به دست آمد.

آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مکتب حق از اطراف و اکناف، از بصره، کوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجاز به مرکز اسلام؛ یعنی مدینه، سرازیر شدند و، چون پروانگی دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق (علیه السلام) تجمع کردند.

امام صادق (علیه السلام) هر یک از شاگردان خود را رشته‌های که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم می‌نمود و در نتیجه هر کدام از آن‌ها در یک یا دو رشته از علوم مانند: حدیث، تفسیر، فقه و کلام، تخصص پیدا می‌کردند.

در دانشگاهی که امام بوجود آورده بود شاگردان بزرگ و برجسته‌ای همچون هشام بن حکم - محمد بن مسلم - ابان بن تغلب - هشام بن سالم - مومن الطاق - مفصل بن عمر - جابر بن حیان و… تربیت کرد که هر یک از آن‌ها شخصیت‌های بزرگ علمی و چهره‌های درخشانی بودند که خدمات شایانی انجام دادند.

به عنوان نمونه هشام بن حکم ۳۱ جلد کتاب و جابر بن حیان بیش از ۲۰۰ جلد در زمینه علوم گوناگون بخصوص رشته‌های عقلی طبیعی و شیمی کتاب نوشته است و به عنوان بدر علم شیمی مشهور است.

دانشمندان علم حدیث شمار کسانی را که مورد اعتماد بوده اند - راویان ثقه - و از آن حضرت نقل کرده اند تا چهار هزار نفر را نوشته اند.

شاگردان دانشگاه امام منحصر به شیعیان نبوده بلکه پیروان اهل تسنن نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می‌شدند.

بزرگان اهل سنت، چون مالی بن انس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابن جریح، روح ابن قاسم و … ریزه خوار خوان دانش بیکران او بودند. ابو حنیفه که دو سال شاگرد امام بود این دوره را پایه علوم و دانش خود معرفی کرده می‌گوید: اگر آن دو سال نبود ‘نعمان’ از بین رفته بود.

در یک دسته بندی، زندگانی امام جعفر صادق (علیه السلام) را می‌توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:

الف. - زندگانی امام در دوره امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام) که تقریبا نیمی از عمر حضرت را به خود اختصاص می‌دهد. در این دوره (از تولد - ۱۱۴) امام صادق (علیه السلام) از علم و تقوی و کمال و فضیلت آنان در حد کافی بهره‌مند شد.

ب. - قسمت دوم زندگی امام جعفر صادق (علیه السلام) از سال ۱۱۴ هجری تا ۱۴۰ هجری می‌باشد. دراین دوره امام از فرصت مناسبی که بوجود آمده، استفاده نمود و مکتب جعفری را به تکامل رساند. در این مدت، چهار هزار دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیاری را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامی ارزانی داشت.

ج. - هشت سال آخر امام (علیه السلام) قسمت سوم زندگی امام را تشکیل می‌دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسی قرار داشت. در این دوره امام دائم تحت نظر بود و مکتب جعفری عملا تعطیل شد.

امام در سال‌های آخر عمر خود به شدت لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را در آن روزگار دیده بود از او چیزی نمانده بود جز سرش، کنایه از اینکه بدن کاملا نحیف شده بود. سراسر زندگیش به دشواری وسختی و رنج آفرینی گذشته بو و در سال‌های آخر عمر بر میزان محدودیت و احضار و تهدید او اضافه می‌شد که این خود بر خستگی و رنجش می‌افزود.

روزی منصور به وزیر دربارش «ربیع» گفت: همین اکنون جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام)) را در اینجا حاضر کن.

ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق (علیه السلام) را احضار نمود، منصور با کمال خشم و تندی به آن حضرت رو کرد و گفت: «خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی می‌کنی؟»

امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است …

ربیع می‌گوید: امام صادق (علیه السلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می‌کند، وقتی که کنار منصور نشست، لبهایش حرکت می‌کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می‌شد.

وقتی که امام صادق (علیه السلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم: وقتی که شما وارد بر منصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود، ولی وقتی که نزد او آمدی و لب‌های تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می‌دادی؟

امام صادق (علیه السلام) فرمود: لبهایم را به دعای جدم امام حسین (علیه السلام) حرکت می‌دادم و آن دعا این است: یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام

«ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن و مرا در سایه رکن استوار و خلل ناپذیرت قراربده»

مفضّل بن عمر می‌گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه و مدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد (امام صادق (ع) را بسوزان، او این دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق (علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق (علیه السلام) آمد و میان آتش گام برمی داشت و می‌فرمود:: اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ

«منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود بر او سرد وسلامت شد)»

سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل کند. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه کرد.

بنی عباس درس مسموم کردن امامان را از پیشوایان رذل خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بار‌ها گفته بود خداوند از عسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.

منصور توسط والی خود در مدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حیله گرانه به گریه و زاری و عزاداری او پرداخت. اینکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بار‌ها گفته بود که او، چون استخوانی در گلویم گیر کرده است.

شاید منصور از لحاظ درونی دوست نداشت امام را شهید کند، ولی چه می‌توان کرد که مقام است و سلطنت، پست است و موقعیت. مگر هرکسی می‌تواند از آن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی، چون ابوزهره انکار کرده اند، بدلیل ابراز تأسف منصور از مرگ او وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه‌های حکومت او بود. دیگران هم همین افکار راداشته اند و یا برخی دیگر از آن به تردید یاد کرده اند. ولی باتوجه به سابقه برخورد و احضار و تهدید منصور، و با توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می‌شود بنی عباس، چون بنی امیه در خط امام کشی بودند و آن‌ها ۶ تن از امامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تاسف هم کرد و آن مصلحتی بود.

اکنون و در بیست و پنجمین روز از ماه شوال اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‌زند و حُزنی غم انگیز، افلاک را می‌آشوبد. آسمان سیاه پوش می‌شود و فوج فوج، فرشته‌های عزادار، در نقطه‌ای به نام بقیع، فرود می‌آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‌نشیند!

در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‌وزد! از درها، دیوارها، پنجره ها، ملال و ماتم می‌بارد! سینه ها، داغ بزرگی را به دفترش می‌کشند و جان ها، در آتش مصیبتی عظیم می‌گدازند! چشم‌ها به خون می‌نشینند و دست ها، بی تابی شان را در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وامی دارد به سر‌ها می‌کوبند!

 

 

نظر دهید »
برسی اوضاع سیاسی
ارسال شده در 7 آذر 1397 توسط زهرا عبدالهي تبار در بدون موضوع

مذهب شیعه همواره با نام مبارک امام صادق(ع) همراه است. برای پاسخ به این سؤال که چرا از میان امامان شیعه:، مکتب اهل بیت را مکتب جعفری نامیده اند، باید دوران امامت آن بزرگوار به دقت بررسی گردد.

مدت امامت هر یک از ائمه معصومین: از مهم ترین بخش زندگی آنان به شمار می رود. از آن جا که هر یک از پیشوایان دینی فعالیت های خود را با شرایط سیاسى، فرهنگی و اجتماعی هم عصر هماهنگ می ساختند، شناخت و بررسی اوضاع و شرایط دوران امام صادق(ع) می تواند ما را در این مهم یاری رساند. ائمه اطهار: بهترین حافظان و نگهبانان دین و ادامه دهندگان راه نبوت هستند.

بررسی اوضاع فرهنگی سیاسى

عصر امام صادق(ع) از جنبه سیاسی یکی از دوران های مهم تاریخ اسلام به شمار می رود که در آن قیام ها و وقایع مهمی به وقوع پیوست. از مهم ترین آن ها می توان به انتقال حکومت و قدرت از بنی امیه به بنی عباس اشاره کرد. عباسیان که از گذشته با امویان در جنگ و مبارزه بودند به واسطه سیاست های ویژه ی خود به موفقیت های بزرگ دست یافتند. آنان شعار نهضت شان را «الرّضا من آل محمد» قرار دادند و خود را از علاقه مندان و نزدیکان خاندان پیامبر(ص) معرفی کردند و در مدت کوتاهی مخالفان خود را از میان برده، به خلافت سلسله اموی پایان دادند در سال 132 ه . ق سفاح اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست گرفت؛ اگرچه در ابتدا تصور می شد شیعیان از فشارها و شکنجه های امویان نجات یافته اند، اما خیلی زود چهره واقعی عباسیان آشکار شد. آنان که وعده بازگرداندن خلافت به علویان و اهل بیت: را داده بودند، پس از رسیدن به قدرت، نه تنها به وعده های خود عمل نکردند، بلکه خاندان پیامبر اکرم(ص) را تحت فشارهای شدید قرار دادند و بدین ترتیب در آزار و اذیت علویان از بنی امیه هم پیشی گرفتند.

با روی کار آمدن منصور، اولین خلیفه عباسی اوضاع به کلّی دگرگون شد. او خلیفه ای ظالم و سفاک بود که خطر قدرت خود را تنها از ناحیه علویان و به خصوص امام صادق(ع) می دانست؛ از این رو شدیدترین فشارها را بر امام و شیعیان ایشان وارد ساخت. اواخر دوران امامت حضرت صادق(ع) یکی از سخت ترین ادوار شیعه در تاریخ اسلام بود و رابطه میان امام و یاران ایشان قطع گردید. گاه اصحاب خود را به لباس فروشنده ی دوره گرد در آورده تا بتوانند مخفیانه به منزل امام راه یافته و پاسخ سؤالات خود را از محضر آن حضرت دریافت کنند.

امام صادق(ع) از همه به شرایط موجود آگاه تر بود و می دانست که زمینه فرهنگی مناسب و نیروی کافی برای قیام در میان شیعیان وجود ندارد؛ از این رو سیاست کلی خود را در مبارزه ی غیر مستقیم با دستگاه خلافت قرار داد. اهتمام آن حضرت برای تبیین حقیقت دین و بالا بردن سطح بینش دینی شیعیان موجبات تعالی فرهنگ شیعه شد.

عصر امام صادق(ع) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکرى، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایى؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و … پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.

وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(ع) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:

1. بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ در این صورت مسلمانان با مبانی اعتقادی صحیح اسلام آشنا شده و از انحرافات موجود نیز آگاه می شدند. از این راه حق از باطل جدا می شد و مسلمانان راحت تر می توانستند مسیر مستقیم را شناخته و با اطمینان در آن گام بردارند و به صلاح و درست کاری دست یابند. بیشتر شبهات مطرح شده و انحرافات شکل گرفته بر اثر نبودن شناخت و درک درست از مسأله توحید و صفات و افعال الهی بود. زنادقه و ملاحده نیز افکار الحادی خود را میان مسلمانان ترویج می کردند؛ از این رو تبیین مباحث توحیدی نسبت به سایر مسایل اعتقادی بیش از هر زمان دیگر لازم و ضروری می نمود.

از میان سخنان امام جعفر صادق(ع) در مباحث توحیدی می توان به حدیث شریف «توحید مفضل» اشاره نمود که در آن، حضرت از خاک، نبات، حیوان، انسان، گیاه، افلاک و عناصر دیگر سخن به میان آورده و به زیباترین شکل نتیجه ی آن را بیان می فرماید که موجودات در حال تسبیح و تشهید و تهلیل الهی هستند و حتی جماد و نبات همواره به عبادت و طاعت تکوینی مشغول اند.

امام صادق(ع) در جای دیگر بر اهمیت خداشناسی تأکید می فرماید: «بنده در مرحله اول باید خدای خود را بشناسد و پس از آن بداند که چگونه خلق شده است، تا پس از درک امتیازات و حکمت های به کار رفته در خلقت انسان، از خدای خود سپاسگزاری کند. این شکر و سپاسگزاری زمانی محقق می شود که انسان اوامر و دستورات پروردگار خود را بشناسد و با کمال اخلاص، اطاعت او را به جا آورد».

2. پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد، شیوه ی دیگری برای تحکیم پایه های اعتقادی بود. با توجه به شرایط خاص فرهنگی عقیدتی عصر امام صادق(ع) پرسش ها و ابهام ها بیشتر پیرامون مسایل کلامى؛ به ویژه مسأله خداشناسی بود. در باب توحید و عدل الهی احادیث بسیاری از آن بزرگوار نقل شده است؛ چنان که می فرماید: «توحید آن است که آنچه بر خود روا می داری بر خدا روا نداری و عدل آن است که کاری را که اگر خود انجام می دادی مورد ملامت واقع می شدی به خالقت نسبت ندهی».

درگیری مسلمانان با برداشت های نادرست از معانی صفات ذات و افعال الهى، سبب پیدایش افکار گوناگون انحرافی گردید. گروهی صفات خداوند را همانند صفات مخلوقات معرفی کردند، دسته ای دیگر صفات خداوند را عارض بر ذات و گروهی دیگر تعبیر دیگری می آوردند.

این بیراهه ها، امام صادق(ع) را بر آن داشت تا به سؤالات مطرح شده با بیانی دقیق پاسخ دهد.

مسأله رؤیت خداوند در دنیا، یا آخرت به سرعت به یکی از مسایل مورد بحث مسلمانان تبدیل شد. در پی تفسیرهای ظاهری از برخی آیات، نظرات گوناگونی رخ نمود. امام صادق(ع) حقیقت واقع را چنین فرمود: «چشم ها او را نمی بینند؛ ولکن قلب ها با حقیقت ایمان او را در می یابند. خداوند با حواس ظاهری درک نمی شود و قابل مقایسه با مردم نیست و بدون تشبیه شناخته می شود».

قضا و قدر الهى، اختیار، یا بی اختیاری انسان از جمله مسایلی بود که باعث ایجاد فرقه های گوناگون میان مسلمانان شد. امام صادق(ع) پس از بیان حدیث «لاجبرو لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» در شرح آن چنین فرمود: «زمانی که فردی انجام گناهی را اراده می کند و تو او را نهی می کنی و سپس رهایش می سازی و او گناه را مرتکب می شود، این ترک کردن تو به معنای امر او بر گناه نیست».

3. جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری را می توان از مهم ترین اقدامات آن بزرگوار در جهت گسترش و نشر معارف و علوم اهل بیت: دانست. قیام ها و شورش های متعدد که سرتاسر سرزمین اسلامی را در برگرفته بود فضای مناسبی را برای امام صادق(ع) پدید آورد تا از سرگرمی حکومت به امور سیاسی نهایت استفاده بشود و با تأسیس حوزه بزرگ علمى، علوم مختلفی را ـ که برخی از آن ها در اسلام سابقه نداشت ـ معرفی نماید.

حاصل تلاش های علمی امام(ع) و جلسه های درس ایشان، تعلیم و تربیت چهار هزار شاگرد بود. دانش آموختگان محافل علمی اقدام به جمع آوری بسیاری از احادیث متروک و فراموش شده کردند و کتاب های بسیاری را تألیف نمودند. گردآوری چهارصد اصل از سوی چهارصد تن از اصحاب آن حضرت را نمونه ای از مهم ترین اقدامات علمی آن زمان می توان برشمرد.

امام جعفر صادق(ع) در این حرکت علمی بزرگ توده های مردم را با معارف حقیقی دین اسلام آشنا نمود. آنان دریافتند که چگونه حاکمان و خلفای جور با غصب خلافت، مسیر جانشینی پیامبر اکرم(ص) را منحرف ساخته و مسلمانان را به تباهی و گمراهی کشاندند؛ از این رو توجه به اهل بیت و خاندان رسالت: روز به روز بیشتر شد و به دنبال آن قیام های متعدد برای مبارزه با ظلم و ستم دستگاه حاکمه به وقوع پیوست و مخالفت ها به اوج خود رسید.

4. تعلیم و تربیت شاگردان متخصص یکی دیگر از فعالیت های امام صادق(ع) بود. آن بزرگوار از استعداد شاگردان خود به خوبی آگاه بود و برای هر یک از آنان در خور ادراک و استعدادشان مطالب مهم و دقیق هر رشته علمی را در جلسات خصوصی در میان می گذاشت و به آموزش آنان می پرداخت.

5 . مناظرات علمی امام جعفر صادق(ع) نقش به سزایی در پیرایش و اصلاح اعتقادات و مبارزه با عقاید انحرافی داشت. آن بزرگوار همواره از دعوت متفکران و سران فرق و ادیان مختلف برای مناظره استقبال می نمود؛ چرا که بدین وسیله نه تنها بطلان عقاید و آرای منحرف آشکار می گردید، بلکه ثبت و ضبط مناظره ها دسترسی دیگران را به این مطالب آسان می نمود و بدین وسیله سایر مسلمانان در نقاط دیگر از آن بهره مند شدند. این گونه بود که فن گفت وگو و مناظره در میان مسلمانان به شیوه ی صحیح و مطلوب شکل گرفت و جایگاه ویژه ی خود را باز یافت.

شیوه امام صادق(ع)در مناظرات علمی بسیار حایز اهمیت است. دقت، متانت و علم امام به گونه ای بود که حتی تحسین مخالفان را بر می انگیخت. آن بزرگوار براساس امور مورد قبول طرف مقابل استدلال می نمود و چنان قاطعانه دلایل خود را بازگو می فرمود که طرف گفت وگو جز اعتراف به بطلان رأی و نظر خود و تسلیم در برابر امام(ع) راه دیگری نداشت.

آن حضرت در مناظره با گروه های ملحد، بطلان عقاید آن ها را به اثبات می رساند و درک و شناخت صحیح از توحید و صفات الهی را ارائه می فرمود.

سرانجام پس از 34 سال تلاش بی وقفه امام جعفر صادق(ع) در راه بیان حقایق و معارف دینى، حقیقت دین ـ که دچار انحرافات بسیاری شده بود ـ بار دیگر زنده شد و اصول اعتقادی صحیح دین اسلام تبیین گردید. این حرکت عظیم علمی سبب شد تا هرگونه شک و شبهه پیرامون مسایل دینی رخت بندد و در پی پاسخ های روشن و کافی به حاشیه رانده شود. از آن زمان تاریخ مذهب شیعه با نام مبارک امام جعفر صادق(ع) همراه و ملازم شد.

 

 

 

نظر دهید »
امام صادق(ع) در دیگاه رهبری
ارسال شده در 7 آذر 1397 توسط زهرا عبدالهي تبار در بدون موضوع

مشرق، بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره زندگی سیاسی و مبارزاتی حضرات معصومین (علیهم‌السلام) در کتابی با عنوان «انسان 250 ساله» گردآوری شده است. بخشی از این کتاب را، که مربوط به زندگانی حضرت امام صادق(ع) است، می‌خوانید.

 

بیان گوشه ای از فضای دوران امام صادق (ع)

 

در فضای پریشان و غم زدۀ کشور اسلامی که فقر و جنگ و بیماری، همچون صاعقۀ برخاسته از قدرت طلبی و استبدادِ حکمرانان اموی بر سر مردم بینوا فرود می آمد و می سوخت و خاکستر می کرد، پرورش نهال فضیلت، تقوا، اخلاق و معنویت چیزی در شمارِ محالات می نمود.

 

عالمان دربار

 

رجال روحانی، قضات، محدثان و مفسران که می بایست ملجأ و پناه مردم بینوا و مظلوم باشند، نه فقط به کارِ کارگشایی نمی آمدند، غالبا خود نیز به گونه ای و گاه خطرناک تر از رجال سیاست بر مشکلات مردم می افزودند.

 

نام آوران و چهره های مشهور فقه، کلام، حدیث و تصوّف از قبیل: حسن بصری، قتادۀ بن دعامۀ، محمد بن شهاب زهری، ابن بشر، محمد بن المُنکَدر، ابن ابی لیلَی و ده ها تن از قبیل آنان در حقیقت مهره هایی در دستگاه عظیم خلافت و یا بازیچه هایی در دستِ امیران و فرمانروایان بودند.

 

تأسف آور است اگر گفته شود که بررسی احوال این شخصیت های موجه و آبرومند، آنان را در چهرۀ مردانی سر در آخورِ تمنّیات پلید همچون قدرت طلبی و نام جویی و کام جویی، یا بینوایانی جبان (ترسو)، پست و عافیت طلب یا زاهدانی ریاکار و ابله و یا عالم نمایانی سرگرم مباحثات خونینِ کلامی و اعتقادی در ذهن مطالعه گر مجسم می سازد.[1]

 

سکان امامت در دستان امام صادق (ع)

 

در این فضای مسموم، خفه و تاریک و در این روزگار پربلا و دشوار بود که امام صادق علیه السلام بار امانت الهی را بر دوش گرفت؛ و به راستی چه ضروری و حیاتی است «امامت»، با آن مفهوم مترقی که در فرهنگ شیعی شناخته و دانسته ایم.

 

امامت، سرچشمۀ دو جریان حیات بخش است؛ «تفکر درست اسلامی» و «نظام عادلانۀ توحیدی». امام عهده دار این دو تکلیف است: نخست، تبیین و تطبیق و تفسیر مکتب- که خود متضمن مبارزه با تحریف ها و دستکاری های جاهلانه و مغرضانه است- و آن گاه پی ریزی و زمینه سازی نظام قِسط و حقِ توحید؛ و در صورت وجود چنین نظامی، دوام بخشیدن به آن.

 

در چنین اوضاع و احوال نابسامانی امام صادق علیه السلام بار این امانت را بر دوش می گیرند و عهده دار آن دو تکلیف می شوند. در آنِ واحد هر دو وظیفه در برابر ایشان قرار گرفته است؛ به کدام زودتر اقدام خواهند کرد؟

 

درست است که کار سیاسی دشواری های فراوان دارد و چیزی نیست که هشامِ اموی با همۀ سرگرمی ها و درگیری هایش آن را بر ایشان ببخشاید و انتقامی سخت از آن حضرت نستاند؛ ولی کار فکری –یعنی مبارزه با تحریف- در حقیقت بریدن شاهرگ دستگاه خلافت است؛ دستگاهی که جز با تکیه بر دینِ انحرافی توان بودن و ماندنش نیست؛ پس این را هم بر امام علیه السلام نخواهند بخشود؛ نه هشام و نه علمای عامه، عالمانی که در جهت عمومی و رایجِ جامعۀ منحط و منحرف در حرکت و در تلاشی فعال هستند.

 

چرا زندگی امام صادق (ع) در آغاز امامت در ابهام قرار دارد؟

 

یکی از تأسف انگیزترین چیزهایی که برای پژوهشگرِ زندگی امام صادق علیه السلام مطرح می شود این است که شرح زندگی امام (ع) به ویژه در سالیان آغاز امامتش که مصادف با اواخر حکومت بنی امیه بود در هاله ای از ابهام قرار دارد.

 

این زندگی پرماجرا و حادثه خیز که کشمکش ها و فراز و نشیب های آن از لابلای صدها روایت تاریخی مشاهده می شود، نه در تاریخ و نه در گفتار محدثان و تذکره نویسان، هرگز به شکل مرتب و پیوسته منعکس نگشته و زمان و خصوصیات بیشتر حوادث آن تعیین نشده است.

 

فعالیت پنهانی و تشکیلاتی امام صادق (ع) در آغاز امامت

 

پژوهشگر باید با تکیه بر قراین و ملاحظۀ جریان های کلی زمان و مقایسۀ هر روایت-با اطلاعاتی که دربارۀ اشخاص یا حوادث یادشده در آن از منابع دیگر می توان به دست آورد-زمان و مکان و خصوصیات حادثه را کشف کند.

 

شاید یکی از علل این گنگ بودن و ابهام، به ویژه در فعالیت های تشکیلاتی امام (ع) با یارانش را در ماهیت این کارها می باید جستجو کرد.

 

کارِ پنهانی و تشکیلاتی به طور معمول در صورتی که با اصول درستِ پنهان کاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند؛ آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی می ماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمی گذارد پای نامحرمی بدان جا برسد؛ هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود دقایقِ کار پنهان خود را برملا خواهند کرد.

 

مورخین جیره خوار حکومت عباسی

 

علت دیگر را در خصلت تاریخ نویسی و تاریخ نویسان باید جستجو کرد. یک جمع محکوم و مظلوم اگر در تاریخِ رسمی، نامی هم داشته باشد و خاطره ای هم از او ثبت شود، بی شک چنان خواهد بود که جریان حاکم و ظالم خواسته و گفته و وانمود کرده است. برای مورخ رسمی غیر از سخنان دل آزار دربارۀ محکومان که می باید به سعی و تلاش فراوان از اینجا و آن جا جست و با بیم فراوان ثبت کرد، خبرها و سخن های بسیاری از حاکمان در دست هست که بی زحمت و نیز بی دغدغه می توان به دست آورد و مزد گرفت و خطر نکرد.

 

همۀ تواریخ معروف و معتبری که مدارک و مآخذ بیشترین تحقیقات و گزارش های بعدی به شمار می آید و تا پانصد سال بعد از زندگی امام صادق (ع) نوشته شده، صبغۀ عباسی است. هرگز از یک مورخ دوران عباسی انتظار آن نیست که بتواند یا بخواهد اطلاعات درست و مرتبی از زندگی امام صادق (ع) یا هر یک از ائمۀ دیگر شیعه، تحصیل و در کتاب خود ثبت کند.

 

این مسأله راز بسیاری از تحریف ها و ابهام ها در زندگی پیشوای ششم شیعیان است.

 

تنها راهی که می تواند ما را با خط کلی زندگی امام (ع) آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابلای این ابهام ها یافته، به کمک آن چه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت می شناسیم، خطوط اصلی زندگینامۀ امام (ع) را ترسیم کنیم و آن گاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قراین و دلایلِ پراکندۀ تاریخی و نیز قراینی به جز تاریخ بمانیم.

 

از هزاران نمونه موضع گیری ننگین و خیانت آمیز و در عین حال ابلهانۀ این حضرات، این یک نمونه آن است:

حسن بصری مبارزه با حجاج بن یوسف ثقفی-آن طغیانگر خون آشام و متجاوز و بی نماز- را جایز ندانست و با این کار مخالفت کرده و چنین گفت: رأی من آن است که با وی نستیزید؛ چه اگر وی عقوبتی باشد که خدا بر شما مسلط کرده، شما را قدرت آن نیست که عقوبت خدایی را با شمشیر دور سازید؛ و اگر بلایی باشد که نازل شده، صبر کنید تا خدا خودش حکم کند؛ که او بهترین حکم کنندگان است!. (طبقات ابن سعد، ص 119، به نقل از نظریۀ الامامۀ محمود صبحی، ص 23)

 

منبع: کتاب “انسان 250 ساله” بیانات مقام معظم رهبری دربارۀ زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمۀ معصومین (ع)

 

 

 

 

نظر دهید »
خلق امام
ارسال شده در 7 آذر 1397 توسط زهرا عبدالهي تبار در بدون موضوع

خُلق امام جعفر صادق(ع)

حكايت: «نقل است كه روزي تنها در راهي مي‌رفت و «الله، الله» مي‌گفت. [دل] سوخته‌اي بر عقب او مي‌رفت و «الله، الله» مي‌گفت. صادق گفت: «الله! جُبّه ندارم، الله! جامه ندارم.» در حالْ دستي جامه حاضر شد. امام جعفر در پوشيد. آن سوخته پيش رفت و گفت: «اي خواجه! در الله گفتن با تو شريك بودم. آن كهنه خود به من ده.» صادق را خوش آمد و آن كهنه به وي داد».[14]

 

 

حكمت: «[امام صادق(ع)] گفت: هر آن معصيت كه اول آن ترس بُوَد و آخر آن عذر، بنده را به حق رساند و هر آن طاعت كه اول آن امن بُوَد و آخر آن عجب، بنده را از حق ـ تعالي ـ دور گرداند. مطيع با عُجب، عاصي است و عاصي با عذر، مطيع».[15]

حكمت: «و از وي پرسيدند كه «درويش صابر فاضل‌تر يا توانگر شاكر؟» گفت: «درويش صابر، كه توانگر را دل به كيسه بُوَد و درويش [را] با خدا».[16]

 

 

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9

آخرین مطالب

  • چـــــــــراناشکــــــری....
  • میهمانیه همه بیایید....
  • میهمانیه همه بیایید....
  • انتظار...
  • انتظار...
  • حضرت دلبر..
  • زندگینامه شیطان قسمت اخر
  • زندگینامه شیطان۶
  • زندگینامه شیطان۵
  • زندگینامه شیطان۴

آخرین نظرات

  • زكي زاده  
    • مائده
    در اقانمی آیی...
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یا ابن زهراء

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • یا مهدی ادرکنی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان